پایگاه جمعیت همیاران
سلامت روان اجتماعی ایران
چگونه خبر مرگ پدربزرگ یا مادربزرگ را به کودکان بدهیم؟

چگونه خبر پدربزرگ یا مادربزرگ را به کودکان بدهیم؟


فوت یکی از اعضای خانواده، به‌ویژه پدربزرگ یا مادربزرگ، از دشوارترین تجربه‌هایی است که هر کودکی ممکن است با آن روبه‌رو شود. کودکان هنوز در حال ساختن تصویر خود از جهان و مفهوم زندگی، امنیت، ارتباط و پایان هستند. شنیدن خبر مرگ برای آن‌ها می‌تواند بسیار گیج‌کننده و ترسناک باشد، اما اگر والدین با آگاهی، آرامش و صداقت رفتار کنند، این تجربه می‌تواند به فرصتی برای رشد عاطفی، شکل‌گیری تاب‌آوری و توسعه درک واقع‌گرایانه از مرگ تبدیل شود.
مهم‌ترین نکته این است که کودک بداند تنها نیست، احساساتش طبیعی است و شما برای شنیدن حرف‌هایش کنار او هستید.
 توسط مریم قوامی روانشناس و نوینسده کتاب مهارتهای والدینی به شکل ساده و روان توضیح داده می‌شود که چگونه باید این خبر را به کودکان داد، چگونه واکنش‌های احتمالی آن‌ها را مدیریت کرد و چگونه در روزها و هفته‌های بعد از آن از سلامت روان کودک مراقبت کرد.

وقتی والدین می‌دانند باید خبر فوت پدربزرگ یا مادربزرگ را به کودک بدهند، معمولاً اولین پرسشی که در ذهنشان شکل می‌گیرد این است که «از کجا شروع کنم؟». بسیاری از والدین از ترس آسیب روحی ترجیح می‌دهند خبر را پنهان کنند یا با استعاره‌های آرام‌کننده اما اشتباه بیان کنند.
اما پژوهش‌های روان‌شناسی کودک نشان می‌دهد که بهترین روش، صداقت همراه با مهربانی است.
کودکان باید حقیقت را بدانند، اما نه به‌گونه‌ای که باعث شوک یا ترس بیش از حد شود. برای شروع باید لحظه‌ای آرام، بدون شلوغی و بدون عجله انتخاب کرد.
کودک باید احساس کند که در امنیت است و هر آنچه قرار است بشنود در فضایی پر از محبت و حمایت بیان می‌شود. در این لحظه بهتر است او را کنار خود بنشانید یا دستش را بگیرید. تماس بدنی نرم، به‌ویژه برای کودکان خردسال، احساس امنیت بیشتری ایجاد می‌کند.

وقتی زمان مناسب را پیدا کردید، مهم است که خبر را مستقیم و صادقانه بگویید.
بسیاری از والدین از جمله‌هایی مثل «پدربزرگ خوابیده» یا «مادربزرگ به سفر رفته» یا «خدا او را پیش خودش برده» استفاده می‌کنند، اما این جملات می‌تواند برای کودکان به‌خصوص در سنین پنج تا ده ساله بسیار گیج‌کننده یا حتی ترسناک باشد.
اگر بگویید «او خوابیده»، کودک ممکن است از خوابیدن بترسد. اگر بگویید «به سفر رفته»، ممکن است منتظر بازگشت او بماند.
اگر بگویید «خدا او را برده»، ممکن است از خدا بترسد و تصور کند ممکن است دیگر عزیزانش را هم ببرد. بهترین جمله این است که بگویید «بدن او دیگر کار نمی‌کند و او فوت شده است، یعنی دیگر زنده نیست». این جمله حقیقت را می‌گوید، اما بدون توصیف‌های تلخ یا ترسناک.

بعد از گفتن خبر باید به کودک فرصت دهید واکنش نشان دهد. کودکان واکنش یکسانی ندارند.
برخی گریه می‌کنند، برخی بی‌احساس می‌شوند، برخی عصبانی می‌شوند، برخی سوال‌های متعدد می‌پرسند و برخی وانمود می‌کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است. تمام این واکنش‌ها طبیعی است.
کودکان هنوز نمی‌توانند بخش‌های عاطفی و شناختی ذهن خود را هماهنگ کنند.
به همین دلیل ممکن است واکنش‌های متناقضی نشان دهند. وظیفه والدین در این لحظه فقط حضور است. حضور آرام، نگاه مهربان و آمادگی برای شنیدن احساسات کودک. در چنین لحظه‌ای بهتر است از جمله‌هایی استفاده کنید که احساسات کودک را تأیید می‌کند. جمله‌هایی مثل «می‌دانم این خبر برایت سخت است» یا «حق داری ناراحت باشی» یا «من هم دلم تنگ شده» به کودک نشان می‌دهد که احساساتش طبیعی است و او تنها نیست.

در کنار گوش دادن باید به سوال‌های کودک هم پاسخ دهید، اما پاسخ‌ها باید ساده، کوتاه و واقعی باشد. اگر کودک پرسید «چرا فوت شد؟» توضیح مختصر بدهید. مثلاً بگویید «پدربزرگ خیلی مریض بود و بدنش دیگر توان نداشت». اگر پرسید «کجا رفته؟» لازم نیست وارد مباحث پیچیده فلسفی یا مذهبی شوید. کودکان دچار مفاهیم انتزاعی نمی‌شوند، اما می‌توانید بگویید «وقتی کسی فوت می‌کند، ما دیگر نمی‌توانیم او را ببینیم، اما خاطرات و عشق ما به او همیشه می‌ماند». اگر کودک پرسید «ممکن است تو یا بابا هم بمیرید؟» این سوال بسیار رایج است، زیرا کودک با شنیدن فوت یک عزیز ناگهان احساس ناامنی می‌کند. در این لحظه باید به او اطمینان بدهید. جمله‌ای مانند «ما سالم هستیم و از خودمان مراقبت می‌کنیم. تو در امنیت هستی» هم صادقانه است و هم آرام‌بخش.

کودکان معمولاً می‌خواهند بدانند چه اتفاقی قرار است بعد از این بیفتد.
اگر مراسمی وجود دارد، باید آن را برای او توضیح دهید، اما بدون بیان جزئیات سنگین. کودکان از چیزهای ناشناخته می‌ترسند، بنابراین دانستن اینکه قرار است مردم جمع شوند، گریه ممکن است دیده شود و همه برای خداحافظی آمده‌اند، باعث کاهش ترس می‌شود. همچنین باید به او اجازه دهید تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد در مراسم شرکت کند یا نه. کودک را مجبور به شرکت نکنید، اما اگر علاقه داشت، حتماً او را همراهی کنید و برایش توضیح دهید چه چیزهایی خواهد دید.

یکی از مهم‌ترین بخش‌ها بعد از گفتن خبر، حمایت از کودک در روزهای بعد است.
کودکان ممکن است چند روز هیچ واکنشی نشان ندهند و سپس ناگهان شروع به پرسیدن سوال کنند. ممکن است شب‌ها بی‌قرار شوند، به والدین بچسبند، نگران شوند یا حتی درباره مرگ بازی کنند.
بازی‌کردن درباره مرگ در کودکان کاملاً طبیعی است و نشان می‌دهد که ذهن کودک در حال پردازش واقعیت جدید است. والدین باید صبور باشند و هر بار با آرامش به سوال‌ها پاسخ دهند. اگر کودک سوال‌های تکراری می‌پرسد، نگران نباشید. ذهن کودک با تکرار تلاش می‌کند مفهوم مرگ را درک کند. این تکرار نشانه مشکل نیست، بلکه نشانه تلاش ذهن برای فهم واقعیت است.

در کنار پاسخ‌گویی، ایجاد فرصت برای صحبت درباره خاطرات نیز بسیار کمک‌کننده است.
می‌توانید با کودک درباره خاطرات خوب پدربزرگ یا مادربزرگ صحبت کنید، عکس نگاه کنید یا خاطراتی بنویسید.
این کار به کودک کمک می‌کند مرگ را به‌عنوان یک پایان ناگهانی و تاریک نببیند، بلکه آن را بخشی از چرخه زندگی بداند. البته اگر کودک حاضر نبود درباره خاطرات حرف بزند، هرگز اصرار نکنید. او ممکن است نیاز داشته باشد در زمانی دیگر این موضوع را پردازش کند.

گاهی والدین نگران هستند که نشان دادن غم و گریه ممکن است کودک را ناراحت‌تر کند، اما حقیقت این است که دیدن گریه کوتاه و کنترل‌شده والدین به کودک یاد می‌دهد که احساسات طبیعی هستند. البته والدین نباید با گریه‌های شدید یا رفتارهای بی‌ثبات کودک را بترسانند. مدل درست این است که والدین بگویند «من هم ناراحتم و دلم برای او تنگ می‌شود، اما ما کنار هم هستیم و با هم از این دوران می‌گذریم». این جمله هم احساسات را عادی می‌کند و هم به کودک اطمینان می‌دهد که ثبات خانواده حفظ شده است.

یکی دیگر از مسائل مهم این است که والدین باید واکنش‌های رفتاری کودک را در هفته‌های بعد زیر نظر داشته باشند.
اگر کودک دچار کابوس‌های مداوم، ترس از خوابیدن، افت تحصیلی شدید، بی‌اشتهایی یا گوشه‌گیری طولانی شد، باید با متخصص مشورت کرد.
معمولاً این علائم موقتی هستند، اما اگر طولانی شد، نشانه نیاز به حمایت بیشتر است. گاهی هم کودکان از احساس گناه رنج می‌برند. ممکن است فکر کنند کاری کرده‌اند که باعث شده مادربزرگ یا پدربزرگ فوت کند. در این مواقع باید به کودک توضیح داد که مرگ نتیجه فکر یا رفتار او نیست و هیچ کسی مقصر نیست. کودکان در این سن‌ها به‌شدت نسبت‌دادن را تجربه می‌کنند، بنابراین توضیح مداوم می‌تواند از این احساس جلوگیری کند.

کمک به کودک برای برگشتن به زندگی عادی نیز مهم است. کودک بعد از چند روز باید دوباره به مدرسه برود، بازی کند، بخندد و شاد باشد. برخی والدین وقتی می‌بینند کودک پس از چند روز دوباره می‌خندد، احساس می‌کنند او فرد فوت‌شده را فراموش کرده یا بی‌احساس است. اما این طبیعی‌ترین بخش رفتار کودکان است. کودکان می‌توانند همزمان هم غمگین باشند و هم بازی کنند. ذهن آن‌ها ظرفیت طولانی‌مدت برای غم را ندارد و این یک مکانیسم طبیعی برای محافظت روانی است.

گفتن خبر فوت به کودک فرصتی برای آموزش عمیق درباره زندگی است. والدین می‌توانند توضیح دهند که مرگ بخشی از زندگی است و هر موجود زنده‌ای در نهایت روزی از دنیا می‌رود.

می‌توانند درباره چرخه زندگی گیاهان، حیوانات و انسان‌ها صحبت کنند و مفهومی آرام و طبیعی از مرگ ارائه دهند. این نوع آموزش، بدون ایجاد ترس، به کودک کمک می‌کند در برابر تجربه‌های سخت زندگی مقاوم‌تر شود.

اگر رابطه کودک با پدربزرگ یا مادربزرگ بسیار نزدیک بوده، ممکن است غم او شدیدتر باشد. در این صورت بهتر است به او زمان بیشتری بدهید، فعالیت‌های آرامش‌بخش انجام دهید و با او بیشتر صحبت کنید. همچنین می‌توانید فعالیت‌های یادبود ساده‌ای انجام دهید. ساختن یک دفترچه خاطرات، کاشتن یک گل یا گذاشتن یک عکس در اتاق کودک می‌تواند او را آرام‌تر کند. البته باید مراقب باشید که یادبودها تبدیل به وسواس نشود. هدف این است که به کودک کمک شود با فقدان کنار بیاید، نه اینکه غم دائمی ایجاد شود.

گفتن خبر فوت پدربزرگ یا مادربزرگ به کودک کاری نیست که والدین بتوانند بدون احساس ناراحتی انجام دهند.
اما با صداقت، آرامش و حضور می‌توان به کودک کمک کرد این تجربه سخت را با سلامت روان پشت‌سر بگذارد. کودکانی که در چنین لحظه‌هایی حمایت و صداقت می‌بینند، در آینده در برابر سختی‌ها مقاوم‌تر، مهربان‌تر و آگاه‌تر می‌شوند. آن‌ها یاد می‌گیرند که زندگی همیشه با شادی همراه نیست، اما در کنار خانواده می‌توان از پس لحظه‌های دشوار هم برآمد. این فرایند نه‌تنها به کودک کمک می‌کند، بلکه پیوندی عمیق‌تر میان والد و فرزند ایجاد می‌کند و احساس امنیت او را تقویت می‌کند.

انتخاب زمان و مکان مناسب برای گفتن خبر بسیار مهم است. والدین باید از گفتن خبر در محیط شلوغ، پرهیاهو، یا زمانی که خودشان بی‌ثبات هستند پرهیز کنند. بهتر است کودک در محیطی آشنا و امن باشد و والد بتواند او را در صورت نیاز در آغوش بگیرد یا دستش را بگیرد. توضیح خبر باید کوتاه، روشن و بدون استفاده از استعاره‌های گیج‌کننده باشد، زیرا استعاره‌ها می‌توانند باعث سوءبرداشت یا ترس شوند.جمله‌هایی مثل «او خوابید»، «به سفر رفت»، «رفت پیش خدا» یا «فعلاً نیست» می‌تواند کودک را مضطرب کند. بهترین روش این است که بگوییم بدن پدربزرگ یا مادربزرگ دیگر کار نمی‌کند و او فوت شده است.


شناخت مراحل رشدی کودکان و درک اینکه هر گروه سنی چه توانایی‌هایی برای فهم مرگ دارد به والدین کمک می‌کند تا خبر را نه‌تنها صادقانه و مهربانانه، بلکه دقیقاً به همان شکلی بیان کنند که کودک قادر است آن را دریافت و پردازش کند. کودکان کم‌سن‌تر نیازمند ساده‌ترین جملات هستند؛ کودکانی که در سنین مدرسه‌اند پرسشگرترند و دنبال دلیل می‌گردند؛ و کودکان بزرگ‌تر با مفاهیم عمیق‌تر درگیر می‌شوند و ممکن است احساسات پیچیده‌تری نشان دهند. به همین دلیل این مقاله سه بخش جداگانه برای گروه‌های سنی سه تا پنج سال، شش تا نه سال و ده تا دوازده سال دارد تا والدین بدانند با توجه به سن فرزندشان چگونه باید همراه او باشند، چگونه خبر را منتقل کنند و چگونه در روزهای بعد احساساتش را مدیریت کنند.

بخش اول: کودکان سه تا پنج سال

کودکان سه تا پنج سال درکی کاملاً ابتدایی و بسیار محدود از مرگ دارند. آن‌ها مرگ را موقت می‌بینند و ممکن است فکر کنند فرد عزیزی که فوت شده به زودی برمی‌گردد. ممکن است بپرسند چه زمانی مادربزرگ از خواب بیدار می‌شود یا چه زمانی پدربزرگ سفرش تمام می‌شود. به همین دلیل نباید از استعاره‌هایی مانند خواب یا سفر استفاده کرد. کودک در این سن جهان را بسیار واقعی، ملموس و ساده می‌بیند و باید خبر را به همان اندازه واضح و ساده گفت.

بهترین روش این است که کنار کودک بنشینید و با لحنی آرام به او بگویید که یک اتفاق خیلی غم‌انگیز افتاده و بدن پدربزرگ یا مادربزرگ دیگر کار نمی‌کند و او فوت شده است. در این سن لازم نیست توضیحات پیچیده یا طولانی بدهید، زیرا کودک توانایی پردازش آن را ندارد. او ممکن است بپرسد چرا فوت شد، کجا رفت یا چه زمانی برمی‌گردد. پاسخ‌های شما باید کوتاه، واقعی و قابل درک باشد. مثلاً می‌توانید بگویید بدنش خیلی خیلی خسته شده بود و دیگر نمی‌توانست کار کند. لازم نیست وارد توضیحات پزشکی شوید.

واکنش‌های کودکان این سن بسیار متغیر است. ممکن است بی‌احساسی ظاهری نشان دهند، ممکن است بلافاصله بازی کنند یا ممکن است ناگهان گریه کنند. ممکن است فقط چند دقیقه ناراحت باشند و بعد دوباره مشغول بازی شوند. این رفتار اشتباه نیست، بلکه بخش طبیعی رشد کودک است. ذهن او هنوز نمی‌تواند برای مدت طولانی روی یک احساس متمرکز بماند. والدین در این سن باید تنها حضور داشته باشند و در صورت لزوم کودک را بغل کنند. اگر کودک سوالی پرسید، همان اندازه که سوال دارد جواب دهید. اگر سوال بیشتر شد، پاسخ بیشتر بدهید. اگر خواست بازی کند، اجازه دهید. بازی برای پردازش هیجانات بسیار کمک می‌کند.

در این سن ممکن است کودک شب‌ها بیشتر به والدین بچسبد یا ترس از جدا شدن را تجربه کند. ممکن است خوابش سبک‌تر شود یا درباره مرگ سوال‌های تکراری بپرسد. تکرار سوال‌ها نشان‌دهنده پردازش ذهنی اوست و نیازمند صبر و آرامش والدین است. هر بار می‌توانید همان توضیح ساده را تکرار کنید. اگر مراسم فوت دارید، لازم است خیلی ساده بگویید مردم جمع می‌شوند تا با هم خداحافظی کنند و اگر کودک نخواست بیاید، نباید او را مجبور کنید.

بخش دوم: کودکان شش تا نه سال

کودکان شش تا نه سال تا حدودی درک واقعی‌تری از مرگ دارند، اما هنوز مفهوم دائمی‌بودن آن را به‌طور کامل نمی‌فهمند. آن‌ها می‌دانند مرگ یعنی نبودن، اما باز هم ممکن است تصور کنند فرد فوت‌شده ممکن است برگردد. در این سن کودکان بیشتر سوال می‌پرسند و می‌خواهند بدانند چرا این اتفاق افتاد، چه کسی مقصر است و آیا ممکن است برای افراد دیگر خانواده هم اتفاق بیفتد.

برای این گروه سنی باید خبر را کمی واضح‌تر و کمی گسترده‌تر توضیح داد، اما همچنان ساده و صادق. مثلاً می‌توانید بگویید که پدربزرگ یا مادربزرگ بیماری سختی داشت یا بدنش خیلی پیر شده بود و دیگر نمی‌توانست کار کند. این جملات برای کودک قابل درک است و ذهن او را درگیر خیال‌های نادرست نمی‌کند.

کودکان این سن ممکن است با شنیدن خبر دچار اضطراب شوند یا سوال‌هایی درباره امنیت خودشان و والدین بپرسند. طبیعی است که بپرسند آیا تو هم می‌میری یا من هم می‌میرم. در این مواقع باید با صدای آرام بگویید که همه آدم‌ها روزی می‌میرند، اما الان شما سالم هستید و از خودتان مراقبت می‌کنید و کودک در امنیت است. لازم نیست کودک را با توضیحات فلسفی، مذهبی یا علمی پیچیده‌تر گیج کنید. باید با او همان‌طور صحبت کنید که می‌خواهد: ساده و مهربان.

کودک ممکن است بعد از شنیدن خبر گریه کند یا گریه نکند. ممکن است عصبی شود یا حتی عصبانی. ممکن است برای چند روز موضوع را فراموش کند و بعد دوباره به آن فکر کند. این رفت‌وبرگشت طبیعی است. در این سن فعالیت‌هایی مثل کشیدن نقاشی، نوشتن خاطرات یا دیدن عکس‌ها کمک‌کننده است، البته تنها زمانی که کودک تمایل داشته باشد. کودک را مجبور به فرآیند سوگواری نکنید. هر کودک ریتم سوگ خودش را دارد.

اگر مراسمی وجود دارد، در این سن بهتر است کودک بداند چه چیزی قرار است ببیند. اگر افراد گریه می‌کنند یا اگر تابوت وجود دارد باید قبل از مراسم برای او توضیح دهید تا ترسیده نشود. حضور یا عدم حضور کودک باید انتخاب خودش باشد.

بخش سوم: کودکان ده تا دوازده سال

کودکان ده تا دوازده سال تقریباً می‌توانند مفهوم مرگ را مانند یک بزرگسال درک کنند. آن‌ها می‌دانند مرگ دائمی است و بازگشتی ندارد. در این سن کودکان ممکن است واکنش‌های عمیق‌تر، پیچیده‌تر و طولانی‌تری داشته باشند. ممکن است سعی کنند احساساتشان را پنهان کنند یا وانمود کنند مشکلی ندارند. ممکن است احساس گناه، خشم یا سردرگمی داشته باشند. برخی از آن‌ها ممکن است درباره معنای زندگی و مرگ سؤال‌های فلسفی بپرسند و بخواهند توضیحات دقیق‌تری بشنوند.

برای این گروه سنی باید خبر فوت را با صداقت کامل و توضیح نسبتاً دقیق بیان کرد. می‌توانید بگویید پدربزرگ یا مادربزرگ به دلیل بیماری یا حادثه یا کهولت سن فوت شده‌اند. بچه‌های این سن تحمل شنیدن واقعیت را دارند، اما نباید با جزئیات دلخراش یا توضیحات سنگین آن‌ها را مضطرب کرد. آن‌ها نیاز دارند بدانند چه اتفاقی افتاده و چرا، اما در یک قالب آرام و کنترل‌شده.

در این سن کودکان ممکن است بخواهند درباره احساسات خود صحبت کنند، اما برخی از آن‌ها سکوت را ترجیح می‌دهند. مهم است که به آن‌ها نشان دهید هر دو حالت قابل احترام است. والدین باید بگویند که هر وقت خواستند می‌توانند حرف بزنند و والد آماده گوش دادن است. اگر کودک احساس گناه می‌کند، باید به او توضیح داد که هیچ رفتاری از او باعث مرگ عزیزش نشده است و انسان‌ها به دلیل بیماری، سن یا حوادث طبیعی از دنیا می‌روند.

کودکان بزرگ‌تر معمولاً می‌پرسند که چرا مراسم برگزار می‌شود و چه معنایی دارد. می‌توانید توضیح دهید که مراسم برای خداحافظی و یادبود است و مردم برای حمایت از هم جمع می‌شوند. اگر کودک تمایل داشت در مراسم شرکت کند یا حتی دوست داشت نقشی کوچک داشته باشد، مثل خواندن یک متن یا گذاشتن گل، اجازه دهید. این کار به او کمک می‌کند سوگ خود را بهتر پردازش کند.

در روزها و هفته‌های بعد ممکن است این گروه سنی دچار تغییرات رفتاری شود. ممکن است خوابشان به‌هم بخورد، تمرکزشان کم شود یا نگران اتفاقات مشابه برای دیگر اعضای خانواده شوند. والدین باید در این دوره با آرامش همراهشان باشند. اگر علائم اضطراب یا افسردگی شدید شد یا بیش از چند هفته ادامه یافت، بهتر است با یک متخصص مشورت شود.



۱۱ بازدید


۲ امتیاز


۰ نظر
نظرات کاربران


هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !
انسان خوشبخت نمی شود اگر برای خوشبختی دیگران نکوشد !
شما هم می توانید در این کار سهیم باشید ! کمک های مالی شما مایه دلگرمی ماست !
دریافت کمک های مردمی
جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی ایران
جمعیت همیاران سلامت روان با هدف افزایش توانمندی اقشار مختلف جامعه در راستای افزایش سطح سلامت روان و پیشگیری از آسیب های اجتماعی فعالیت می نماید. باور ما بر این است که با افزایش مشارکت جویی و احترام به خرد جمعی و رویکرد تسهیل گرانه می توانیم در ارتقای سطح کیفیت زندگی اقشار جامعه تاثیر داشته باشیم. این سایت با همت و تلاش و پیگیری مستمر جناب آقای حمید بیخسته مدیر روابط عمومی جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی کشور در سال 1395 راه اندازی گردید.
تمامی حقوق محفوظ و متعلق به جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی ایران می باشد .
Copyright © 2015 for HamyaranIran.ir , By SmProgram web Developer , All rights reserved .