پایگاه جمعیت همیاران
سلامت روان اجتماعی ایران
خانه از خاک نیست خانه از معناست.

داستان زندگی از خانه شروع می‌شود.

خانه سرچشمه‌ عاطفه است، محله جریان معناست و کتابخانه حافظ معنا است.

خانه، ریشه‌ی فرهنگ است ارزش‌ها از خانه آغاز می‌شود.
خانه از خاک نیست خانه از معناست. و زندگی، بزرگ‌ترین داستانی است که از خانه آغاز می‌شود و به خانه بازمی‌گردد. هیچ فرهنگی بدون خانه پایدار نمی‌ماند. خانه، سرچشمه‌ی عاطفه و آرامش فرهنگ است. خانه‌ای که کتاب نداشته باشد، چیزی کم دارد.
خانه، نخستین واژه‌ای است که انسان با آن معنا پیدا می‌کند. پیش از مدرسه، پیش از جامعه، پیش از همه تجربه‌هایی که در مسیر رشد به دست می‌آوریم، خانه جایی است که پایه‌های زندگی ما در آن شکل می‌گیرد. هر لبخند مادر، هر نگاه پدر، هر صدای آرامی که در فضای خانه می‌پیچد، دانه‌ای است در خاک جان کودک. این دانه‌ها بعدها تبدیل می‌شوند به باور، به رفتار، به شخصیت و به امید.  

دکتر محمدرضا مقدسی مشاور عالی ماموریت ملی تاب آوری فرهنگی بر این باور است که داستان زندگی از خانه شروع می‌شود، یعنی هر انسان، پیش از آن‌که در جهان بیرون نقش‌آفرین شود، در جهان کوچک خانه تمرین معنا می‌کند. خانه جایی است که انسان “بودن” را یاد می‌گیرد. یاد می‌گیرد دوست بدارد، گوش کند، ببخشد و رویا بسازد. خانه نه فقط بنایی از آجر و گچ، بلکه قلمرو آرامش، گفتگو و یادگیری است؛ جایی که نخستین کتاب‌ها خوانده می‌شوند و نخستین جمله‌ها با عشق ساخته می‌شوند.  

خانه؛ سرچشمه عاطفه و ریشه فرهنگ  

هیچ فرهنگی بدون خانه پایدار نمی‌ماند. خانه، سرچشمه‌ی عاطفه و آرامش فرهنگ است. احساس امنیت، احترام، و مسئولیت اجتماعی از میان روابط صمیمی خانه زاده می‌شود. کودک وقتی در آغوش خانواده حس امنیت کند، در جامعه نیز امنیت می‌آفریند. مادر و پدر در نقش نخستین آموزگاران زندگی، الگویی از مهر و عقل را در ذهن فرزند می‌کارند. 
خانه، ریشه‌ی فرهنگ است زیرا ارزش‌ها از آنجا آغاز می‌شوند. ارزش صبر، همکاری، ادب، محافظت از طبیعت، شکرگزاری و احترام به دیگران، همه نخست در فضای خانه آموخته می‌شوند. هیچ مدرسه‌ای بدون پشتوانه‌ی عاطفی خانه نمی‌تواند شخصیت را بسازد. اگر خانه، گرم و گفتگو‌محور باشد، کودک در مدرسه نیز با جان و دل یاد می‌گیرد.  

گفتگو در خانه، تمرین عقل و محبت  

در بسیاری از خانواده‌ها گفت‌وگو فراموش شده است. در حالی که گفت‌وگو قلب خانه است. وقتی خانواده با هم حرف می‌زنند، اندیشه جریان پیدا می‌کند. خانه‌ی بدون گفت‌وگو شبیه باغی است بدون آب. در هر گفت‌وگو، مادر یا پدر می‌توانند بدون داوری گوش دهند، بدون خشم پاسخ دهند، و با احترام تفاوت‌ها را تحمل کنند. این فرایند، زیربنای تربیت انسان‌های آرام و اجتماعی است. 
کودکی که یاد گرفته سوال‌هایش را در خانه بپرسد، در زندگی از پرسیدن نمی‌ترسد. و انسانی که می‌پرسد، رشد می‌کند. وقتی خانه به جای دستور، پرسش هدیه دهد، فرزندش فردی خلاق، پژوهشگر و مسئول بار می‌آید.  

خانه و کتاب؛ دو ستون خرد و خیال  

هر خانه‌ای که در آن کتاب حضور دارد، زنده‌ و پرنور است. کتاب دانایی می‌آورد و گفتگو می‌سازد. کتاب در خانه یعنی دروازه‌ای به جهان بزرگ‌تر. والدینی که با فرزندشان کتاب می‌خوانند، با او سفر ذهنی می‌کنند، خیال می‌سازند و واژه می‌آفرینند. 
خانه بدون کتاب، خالی‌تر از چیزی است که به چشم می‌آید. اما فقط داشتن کتاب کافی نیست؛ باید آن را لمس کرد، خواند، درباره‌اش حرف زد. کتاب در خانه باید مثل دوست همیشگی باشد، کنار مبل، روی میز، در قفسه، در دست. وقتی خانواده کتاب را جزئی از زندگی کند، کتابخانه‌ی واقعی در دل خانه شکل می‌گیرد.  

در جهان امروز که رسانه‌ها ذهن کودک را با تصویرهای سریع و گذرا پر می‌کنند، کتاب فرصتی است برای آرامش و بازگشت به عمق. کودکی که با کتاب بزرگ می‌شود، در آینده بهتر تصمیم می‌گیرد و مسئول‌تر رفتار می‌کند.  

خانه و تاب‌آوری فرهنگی  

تاب‌آوری فرهنگی یعنی توان یک جامعه برای حفظ هویت و ارزش‌ها در برابر فشارهای بیرونی. این تاب‌آوری از خانه شروع می‌شود. مادر و پدر نخستین حاملان فرهنگ هستند. وقتی خانواده در سختی‌ها کنار هم می‌مانند، عملاً به فرزند درس تاب‌آوری می‌دهند. گفتنِ "می‌گذرد"، "با هم حلش می‌کنیم"، "تو تنها نیستی" همان لحظه‌هایی است که در ذهن فرزند ماندگار می‌شود و او را در آینده مقاوم و امیدآفرین می‌کند. 
خانه‌ای که در آن احترام میان اعضا جریان دارد، مقاوم است. خانه‌ای که در آن تصمیم‌ها با گفت‌وگو گرفته می‌شوند، قوی است. و خانه‌ای که در آن شادی و کتاب و یادگیری وجود دارد، منشأ فرهنگ سالم است.  

 از خانه تا محله؛ جریان معنا  

خانه تنها نقطه‌ی آغاز نیست، امتداد دارد؛ خانه به محله پیوند می‌خورد، و محله به جامعه. اگر خانه سرچشمه‌ی عاطفه است، محله جریان معناست و کتابخانه حافظ معنا. ارتباط میان خانه و محله یعنی حضور فعال خانواده در کارهای فرهنگی، اجتماعی و همسایگی. کودکی که در خانه احترام آموخته، در محله نیز احترام می‌آفریند. 
محله جایی است که کودکان می‌توانند تجربه‌ی مسئولیت اجتماعی را بیاموزند؛ از تمیز نگه داشتن محیط تا کمک به سالمندان و دوستی با هم‌محلی‌ها. جامعه‌ی زنده از خانه‌هایی شروع می‌شود که درِ خود را به روی محبت و همکاری باز کرده‌اند.  

خانه و تربیت نسل کتابخوان 
یکی از مأموریت‌های مهم خانه، آشنا کردن کودکان با کتاب است. در خانه‌ای که والدین کتاب بخوانند، کودک هم کتاب‌خوان می‌شود. در تحقیقات روان‌شناسی ثابت شده است که کودکانی که در محیط خانه کتاب‌های داستان و تصویر دارند، واژگان گسترده‌تر، تفکر منظم‌تر و ارتباط اجتماعی قوی‌تری دارند.

کتاب‌خوانی خانوادگی یک آیین فرهنگی است. شب‌هایی که خانواده دور هم می‌نشینند و قصه‌ای از کتاب می‌خوانند، همان لحظه‌هایی است که داستان زندگی مشترکشان معنا می‌گیرد. مهربانی در کلمات، تخیل در تصاویر و گفتگو پس از خواندن داستان، دل‌ها را نزدیک‌تر می‌کند.  

والدین هوشمند به جای هدیه‌های صرفاً مادی، کتاب هدیه می‌دهند. چون کتاب، هدیه‌ای است که رشد را ادامه می‌دهد.  

خانه و آموزش احساسات  

در خانه، کودک نخستین احساس‌ها را یاد می‌گیرد: خشم، ترس، شادی، حسرت، محبت. والدین اگر بتوانند احساس‌ها را نام ببرند و درباره‌شان حرف بزنند، در واقع به فرزند خود سواد عاطفی می‌آموزند. مثلاً وقتی می‌گوییم: «می‌بینم ناراحت شدی، می‌خواهی درباره‌اش حرف بزنیم؟»، یعنی کودک را به گفت‌وگو و درک خود دعوت کرده‌ایم.  

در خانه‌های سالم، احساس‌ها سرکوب نمی‌شوند بلکه فهمیده می‌شوند. والدینی که احساس خود را پنهان نمی‌کنند، الگوی صداقت‌اند. این صداقت پایه‌ی اعتماد میان نسل‌هاست.  

خانه؛ مرکز رشد و آرامش  

خانه باید هم آرامش دهد و هم رشد. آرامش یعنی فضایی بدون ترس، بدون فریاد، بدون تحقیر. رشد یعنی فرصتی برای یادگیری، تجربه و مسئولیت. جمع این دو با عشق و احترام ممکن می‌شود. خانه‌ی شاد همیشه پر از صدای گفت‌وگو، خنده، شعر، و اندیشه است.  

حتی چیدمان خانه می‌تواند معنای فرهنگی داشته باشد. خانه‌ای که نور و کتاب و نشانه‌های طبیعت در آن دیده می‌شوند، ذهن را روشن‌تر می‌کند. یک گلدان کوچک، یک قاب شعر، یک کتاب روی میز — همین‌ها پیام آرامش و خرد را به فرزند منتقل می‌کنند.  

خانه و هویت ملی  

هویت ایرانی، از خانواده‌ی ایرانی آغاز می‌شود. آیین مهمانی، احترام به بزرگ‌تر، حفظ زبان فارسی، و محبت به کودکان؛ همه در خانه زنده می‌مانند. خانواده ایرانی همیشه مرکز فرهنگ بوده است. مادران و پدران ایرانی نسل‌هاست که با قصه، شعر، و مثال‌های اخلاقی فرزندان را تربیت کرده‌اند.  
اگر خانه مراقب زبان و آداب خود نباشد، جامعه به‌تدریج حس ریشه‌مندی‌اش را از دست می‌دهد. حفظ هویت ملی یعنی زنده نگه داشتن خاطره‌ی خانه‌های پرمهر، حفظ احترام، و انتقال فرهنگ گفتگو و مطالعه از نسل به نسل.  

 خانه؛ آغاز تاب‌آوری اجتماعی  

جامعه‌ی مقاوم از خانه‌های مقاوم ساخته می‌شود. وقتی اعضای خانواده در بحران‌ها با احترام کنار هم بمانند، الگوی مقاومت فرهنگی را به جامعه منتقل می‌کنند.
تاب‌آوری اجتماعی، همان ادامه‌ی تاب‌آوری خانه است. زیرا کسی که آموخته در خانه خشم خود را کنترل کند، در جامعه نیز مدارا خواهد کرد. خانه جایی است که یاد می‌گیریم چگونه به جای شکایت، راه‌حل پیدا کنیم. چگونه به جای خشم، آرامش انتخاب کنیم. چگونه امید را میان اعضا تقسیم کنیم. همین رفتارهای کوچک، پایه‌ی بزرگ‌ترین پایداری فرهنگی و اجتماعی‌اند.  

خانه و آینده‌ی جامعه  

سرنوشت جامعه درون خانه رقم می‌خورد. مدرسه، دانشگاه، کتابخانه، اداره‌ها و سازمان‌های فرهنگی، همه ادامه‌ی ذهن‌های تربیت‌شده در خانه‌اند. خانه‌ای که عدالت، احترام و مطالعه را ارزش بداند، فرزندانی می‌پروراند که عدالت‌خواه، فرهیخته و مسئول‌اند.  

اگر هر خانواده، خانه‌اش را به کارگاه عشق و خرد تبدیل کند، همه‌ی شهرها روشنا‌تر می‌شوند. از خانه‌های روشن، محله‌های خردمند و از محله‌های خردمند، ملت‌های تاب‌آور و مهربان ساخته می‌شوند.  

نقش والدین در داستان زندگی  

پدر و مادر را می‌توان نویسندگان نخستین فصل‌های داستان زندگی دانست. هر رفتار آنها، هر جمله، حتی نگاه و سکوت‌شان، خطوطی از این داستان است. اگر والدین بخواهند، می‌توانند بهترین نویسندگان باشند؛ با احترام، با گوش دادن، با دوست داشتن، با مطالعه.  
والدین دانا می‌دانند که تربیت، تحمیل نیست بلکه همراهی است. آنها به جای دستور دادن، گفت‌وگو می‌کنند، به جای سرزنش، راه نشان می‌دهند، و به جای موعظه، عمل می‌کنند. خانه‌ای که در آن عمل پدر و مادر با سخنشان هماهنگ است، خانه‌ای صادق و آموزنده است.  

خانه؛ نقطه‌ی آغاز و پایان معنا  

خانه، تنها آغاز نیست، پایان هم هست. هر انسانی، در بازگشت به خانه، آرام می‌شود. غروب‌ که چراغ خانه روشن می‌شود، حس بازگشت به ریشه‌ها را در دل بیدار می‌کند. خانه همان جایی است که انسان پس از هزار تجربه، باز هم به آن پناه می‌برد تا محبت را دوباره پیدا کند.  

خانه، یادآور آن است که ما در هیچ سفر انسانی تنها نیستیم. در هر موفقیت، در هر شکست، در هر خنده و اشک، ردّی از تربیت خانه وجود دارد. 
داستان زندگی از خانه شروع می‌شود، زیرا خانه نخستین دانشگاه انسان است، خانه اگر ساکت و خسته شود، فرهنگ نیز خاموش می‌شود.   
خانه از خاک نیست خانه از معناست. و زندگی، بزرگ‌ترین داستانی است که از خانه آغاز می‌شود و به خانه بازمی‌گردد.  


۳ بازدید


۰ امتیاز


۰ نظر
نظرات کاربران


هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !
انسان خوشبخت نمی شود اگر برای خوشبختی دیگران نکوشد !
شما هم می توانید در این کار سهیم باشید ! کمک های مالی شما مایه دلگرمی ماست !
دریافت کمک های مردمی
جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی ایران
جمعیت همیاران سلامت روان با هدف افزایش توانمندی اقشار مختلف جامعه در راستای افزایش سطح سلامت روان و پیشگیری از آسیب های اجتماعی فعالیت می نماید. باور ما بر این است که با افزایش مشارکت جویی و احترام به خرد جمعی و رویکرد تسهیل گرانه می توانیم در ارتقای سطح کیفیت زندگی اقشار جامعه تاثیر داشته باشیم. این سایت با همت و تلاش و پیگیری مستمر جناب آقای حمید بیخسته مدیر روابط عمومی جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی کشور در سال 1395 راه اندازی گردید.
تمامی حقوق محفوظ و متعلق به جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی ایران می باشد .
Copyright © 2015 for HamyaranIran.ir , By SmProgram web Developer , All rights reserved .