مددکاری اجتماعی در پیشگیری و کنترل آسیب های اجتماعی
مددکاری و آسیب های اجتماعی
خاطره اکبری
روانشناس و کارشناس سلامت
در طول سالیان اخیر، با افزایش پیچیدگیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، نقش و کارکرد حرفهای Social Work (مددکاری اجتماعی) بیش از پیش برجسته شده است. این حرفه نه تنها به کمک افراد در شرایط بحران میآید، بلکه به شکل راهبردی در پیشگیری از بروز آسیب های اجتماعی، ارتقای تابآوری اجتماعی و تقویت سلامت جمعی ایفای نقش میکند.
در این متن، ابتدا مفهوم و اهمیت مددکاری اجتماعی توضیح داده میشود، سپس کارکرد راهبردی آن در سه سطح پیشگیری (سطح اول، دوم و سوم) مرور خواهد شد و در نهایت به راهکارها و چالشهای پیش رو اشاره میشود.
مفهوم مددکاری اجتماعی و ارتباط آن با آسیبهای اجتماعی
مددکاری اجتماعی علمی میانرشتهای است که از روانشناسی، جامعهشناسی، حقوق، اقتصاد و علوم تربیتی بهره میگیرد تا افراد، گروهها و جوامع را در مواجهه با مشکلات اجتماعی یاری رساند. به بیان دیگر، مددکار اجتماعی به عنوان فردی متخصص عمل میکند که با شناخت علمی و مهارتهای حرفهای اقدام به شناسایی نیازها، مداخلات حمایتی، آموزشی و توانمندسازی میکند. در این جهت، آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، خشونت خانوادگی، بیکاری، فقر، کودکان کار و خیابان، نزاعهای خانوادگی و … مطرح هستند.
اهمیت مددکاری اجتماعی در این حوزه از آنجا ناشی میشود که با رویکردی فراتر از مداخله صرف بعد از وقوع آسیب، به سمت پیشگیری و ساختن شرایط و محیطهایی میرود که وقوع آسیب کاهش یابد.
در واقع، اگر چه بخشی از کار مددکاری اجتماعی به خدمات پس از آسیب (مانند بازتوانی، مشاوره، بازگرداندن افراد به زندگی اجتماعی) میپردازد، اما بخش راهبردی آن در حوزه پیشگیری بسیار مهم است.
بیشترین قدرت مددکاری اجتماعی در پیشگیری سطح یک (قبل از اینکه افراد درگیر آسیبهای اجتماعی شوند) است».
بنابراین، مددکاری اجتماعی وقتی به کارکرد راهبردی میرسد، یعنی نقشی فراتر از مداخله فردی دارد، نقشی که محیط، جامعه، ساختارها و شبکههای حمایتی را به سوی کاهش و کنترل آسیبهای اجتماعی هدایت میکند. در ادامه، این کارکردها در سه سطح پیشگیری بررسی میشوند.
سطح اول پیشگیری: ارتقای توانمندیها و کاهش زمینههای آسیب
در سطح اول پیشگیری، هدف اصلی، «جلوگیری از وقوع نخستین آسیب» است؛ یعنی زمانی که مشکل هنوز به بحران نرسیده یا هنوز فرد گرفتار آسیب نشده است. در این سطح، مددکاری اجتماعی به شکل آگاهسازی، آموزش، ارتقای مهارتهای زندگی و توانمندسازی وجوه فردی و گروهی وارد عمل میشود. پژوهشی نشان داده است که در سطح اول پیشگیری، مددکاری اجتماعی با ارائه اطلاعات، آموزش مهارتهای زندگی، سوادآموزی، آموزش فنی-حرفهای، میتواند کیفیت زندگی اجتماعی و شاخصهای سلامت اجتماعی را بهبود ببخشد و از بروز مشکلات اجتماعی جلوگیری کند.
مثالی ملموس: در خانوادهها یا مدرسهها، مددکار اجتماعی با برگزاری کارگاههایی درباره مهارتهای ارتباطی، مدیریت خشم، انتخاب دوست، پیشگیری از اعتیاد، و شناخت حقوق فردی عمل میکند. با این کار، افراد – بهویژه گروههای در معرض خطر – قبل از آنکه در مسیر آسیب قرار بگیرند، توانمندتر میشوند. آنها یاد میگیرند چگونه از منابع خود، خانواده، شبکههای اجتماعی و نهادهای حمایتی استفاده کنند. در واقع، مددکاری اجتماعی در این سطح مانند «سیستم هشدار زودهنگام» عمل میکند.
همچنین، مددکار اجتماعی نقش مهمی در بهبود محیط جامعه و تعاملات اجتماعی دارد؛ به عنوان مثال، با همکاری با نهادها و سازمانهای محلی، برنامههایی را طراحی میکند که فضاهای امنتر، شبکههای حمایتی قویتر و مشارکت اجتماعی فعالتر را فراهم نماید. این اقدامات به این معناست که پیشگیری صرفاً فردی نیست، بلکه اجتماعی شده است. زمينههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز بهعنوان عوامل زمینهساز آسیب در نظر گرفته میشوند و از طریق توانمندسازی، کاهش چشمگیری در احتمال وقوع آسیب پدید میآید.
سطح دوم پیشگیری: مداخله در زمان شکلگیری آسیب
اگر در سطح اول پیشگیری آسیب بهطور کامل مهار نشده باشد، سطح دوم پیشگیری وارد میشود. در این مرحله، افراد ممکن است علایم اولیه آسیب را نشان دهند یا در معرض زمینههای آسیب باشند، اما هنوز وضعیت به بحرانی کامل نرسیده است. از اینرو، مددکاری اجتماعی در این سطح با مداخلاتی میانجیگرانه و حمایتی وارد میشود تا از بروز بحران جلوگیری شود یا شدت آن کاسته شود. پژوهشها نشان میدهند که در این سطح، هدف مددکاری اجتماعی بیشتر «کنترل» مسئله و کاهش بحران است تا مستقلسازی کامل فرد.
بهعنوان نمونه، مددکار اجتماعی ممکن است وارد فرایند کاری با نوجوانانی شود که رفتارهای مخاطرهآمیز نشان دادهاند، یا خانوادههایی که تنشهای جدی ولی هنوز غیرکشنده دارند، یا افرادی که علائم اولیه مصرف مواد یا فرار از خانه دارند. در این وضعیت، مددکار اجتماعی با ارزیابی وضعیت، مشاوره فردی یا خانوادگی، و ارجاع به نهادهای تخصصی مرتبط، اقدام میکند. همچنین، گروههای حمایتی یا مداخلات گروهی (مثل کارگاههای گروهی، گروههای همیار) نیز ممکن است برقرار شود.
یکی از ویژگیهای مهم مددکاری اجتماعی در این سطح، «سریع بودن و هدفدار بودن مداخله» است؛ یعنی وقتی نخستین هشدارها بروز میکنند، ورود به موقع مددکار اجتماعی میتواند از تبدیل وضعیت به بحران جلوگیری کند. به این ترتیب هزینههای اجتماعی، روانی، اقتصادی و انسانی کاهش مییابد. همچنین این سطح، پل میان پیشگیری اولیه و بازتوانی محسوب میشود و نقش حیاتی دارد.
سطح سوم پیشگیری: بازتوانی، توانمندسازی مجدد و پیشگیری از بازگشت
در سطح سوم پیشگیری، آسیب رخ داده است و فرد یا گروه با بحران یا آسیب جدی مواجه شدهاند؛ مثلا فردی سابقه بزهکاری یا مصرف مواد دارد، یا خانوادهای تجربه خشونت خانگی داشته است. در اینجا مددکاری اجتماعی به سمت بازتوانی، توانمندسازی مجدد، ترمیم روابط و بازگرداندن فرد/خانواده به مسیر سلامت حرکت میکند.
پژوهشها این سطح را این چنین تعریف میکنند: هدف آن توانمندسازی و بازتوانی افراد پس از مواجهه با مشکل اصلی است.
مداخلات این سطح ممکن شامل خدمات درمانی، مشاوره روانی، آموزش مهارتهای شغلی یا اجتماعی، کار با خانواده و شبکه اجتماعی فرد، و ایجاد مسیرهای حمایت طولانیمدت باشد. مددکار اجتماعی در این مسیر از همکاری میانبخشی با نهادهای قضایی، بهزیستی، روانپزشکی، مراکز درمان وابستگی و … بهره میگیرد. یکی از دغدغههای کلیدی در سطح سوم، جلوگیری از بازگشت به چرخه آسیب است؛ یعنی کاری که مددکاران اجتماعی انجام میدهند، نه فقط بازیابی وضعیت پیشین، بلکه دستیابی به وضعیت بهتر و پایدارتر است.
بنابراین، کارکرد مددکاری اجتماعی در هر سه سطح پیشگیری پیوستگی دارد و تبدیل از مداخلات واکنشی به مداخلات پیشگیرانه و راهبردی است. وقتی این سطوح به هم متصل شوند، توان جامعه برای کاهش آسیبهای اجتماعی تقویت میگردد.
کارکردهای راهبردی مددکاری اجتماعی در پیشگیری و کنترل آسیبها
مددکاری اجتماعی، علاوه بر مداخلات مستقیم با افراد، دارای کارکردهای راهبردی گستردهای است که نقش سیستمی، مدیریتی، پژوهشی، و سیاستگذاری را نیز دربرمیگیرد. در ادامه، به مهمترین این کارکردها پرداخته میشود.
۱. شناسایی نیازها، تحلیل علتها و طراحی مداخلات
یکی از پایههای کار راهبردی مددکاری اجتماعی، شناخت دقیق شرایط، محیط، عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که زمینهساز آسیبها هستند. مددکاران اجتماعی با ابزارهایی مانند مصاحبه، مشاهده، مطالعات اجتماعی و همکاری با نهادهای محلی، عوامل خطر را رصد میکنند و به تحلیل ریشهای میپردازند. برای مثال، فقر، بیکاری، انزوای اجتماعی، فقدان مهارتهای زندگی، اختلافات خانوادگی، مهاجرت، و… همه میتوانند به عنوان عوامل زمینهساز آسیب شناخته شوند.
بر پایه این شناخت، مددکاری اجتماعی طراحی مداخلات مناسب را پیش میگیرد؛ این مداخلات ممکن است در سطح فردی، گروهی یا جامعه باشد، و هدف آن کاهش عوامل خطر یا افزایش عوامل محافظتی است. در این معنی، مددکاری اجتماعی فراتر از کمک فردی شده و به سطح سیاستگذاری و برنامهریزی حرکت میکند.
۲. ارتقای تابآوری و توانمندسازی فرد، خانواده و جامعه
تابآوری به معنی توانایی افراد، خانوادهها و جوامع در مواجهه با بحرانها، بازسازی بعد از آسیب و ادامه مسیر زندگی است.
مددکاری اجتماعی با آموزش مهارتهای زندگی، آموزش شغلی، تقویت ارتباطات اجتماعی، تشویق مشارکت اجتماعی و ایجاد شبکههای حمایتی به افزایش تابآوری میپردازد. تحقیقات نشان میدهند که این یکی از حوزههای کلیدی است که مددکاران اجتماعی در آن نقشی راهبردی دارند.
این فرآیند توانمندسازی معمولاً شامل آموزش مهارتهایی از قبیل: تصمیمگیری، مقابله با فشارها، ارتباط موثر، حل مسأله، مدیریت خشم، و استفاده از منابع اجتماعی است. از سوی دیگر، مددکاری اجتماعی به ارتقای ظرفیت خانواده و جامعه در فراهم کردن محیط حمایتی، کاهش تنشهای بین نسلی، بهبود روابط خانوادگی و مشارکت مدنی کمک میکند. در نتیجه، افراد و محیطهای اجتماعی به وضعیت آسیبپذیر تبدیل نشوند یا به سرعت از آن خارج شوند.
۳. ارتقای بهداشت اجتماعی و سلامت روانی جامعه
یکی دیگر از کارکردهای راهبردی مددکاری اجتماعی، تقویت سلامت روانی و بهداشت اجتماعی جامعه است. زمانی که مددکاری اجتماعی در مقیاس جمعی وارد عمل میشود، میتواند برنامههای پیشگیری از اعتیاد، خشونت خانگی، طلاق، بزهکاری نوجوانان، کودکان خیابانی و … را پایهگذاری و اجرا کند. به این ترتیب، حرفه مددکاری اجتماعی به بخشی از سیاستهای اجتماعی و سلامت عمومی تبدیل میشود. به عنوان مثال، تحلیلگران حوزه مددکاری اجتماعی اعتقاد دارند که تنها رویکردهای انتظامی و امنیتی برای کاهش آسیبهای اجتماعی کافی نیستند، بلکه باید از ظرفیت مددکاری اجتماعی بهره برد.
از این منظر، مددکاری اجتماعی در نقش میانجی میان نهادها، سازمانهای غیردولتی، دولت، جامعه مدنی و اقشار آسیبپذیر قرار دارد و میتواند به هماهنگسازی خدمات و منابع، طراحی برنامههای یکپارچه و پایش نتایج کمک کند.
۴. مداخله در سطوح ساختاری و محیطی
کارکرد راهبردی مددکاری اجتماعی محدود به فرد یا خانواده نیست. مددکاران اجتماعی میتوانند در سطح جامعه و ساختارها نیز وارد شوند: مثلاً همکاری در سیاستگذاری اجتماعی، تدوین برنامههای شهری، مشارکت در نهادهای مردمی، کار با رسانهها، طراحی برنامههای آموزشی همگانی و مشارکت در تحقیقات و ارزیابیهای اجتماعی. در نتیجه، زمینههای ساختاری و محیطی که زمینهساز آسیب هستند (مثل فقر ساختاری، تبعیض، فقدان فرصت شغلی، حاشیهنشینی، فضای شهری نامطلوب) مورد مداخله قرار میگیرند. پژوهشها نشان میدهند که بدون توجه به این سطح ساختاری، کنترل و پیشگیری آسیبهای اجتماعی، دشوار خواهد بود.
۵. کنترل و نظارت، ارزیابی و بازخورد مستمر
یک بخش کلیدی در پیشگیری و کنترل آسیبهای اجتماعی، ارزیابی مستمر مداخلات است. مددکاری اجتماعی به عنوان حوزهای حرفهای، باید دادهمحور عمل کند؛ یعنی نتایج مداخلات، اثربخشی برنامهها، میزان کاهش آسیب، ارتقای شاخصهای سلامت اجتماعی و تابآوری، باید ارزیابی و بازخورد داده شود. این بازخورد به تنظیم مجدد برنامهها و بهبود عملکرد کمک میکند. همچنین، مددکاران اجتماعی میتوانند پیشنهاد اصلاح سیاستها یا ساختارها را به مسئولین مطرح کنند بر اساس شواهد میدانی. در این مسیر، نقش پژوهش، آموزش و توسعه حرفهای نیز پررنگ میشود.
راهکارها برای افزایش اثربخشی مددکاری اجتماعی در پیشگیری و کنترل آسیبها
برای آن که مددکاری اجتماعی بتواند آن کارکرد راهبردی خود را به خوبی ایفا کند، لازم است برخی راهکارها مدنظر قرار گیرد:
* افزایش آگاهی عمومی نسبت به نقش و اهمیت مددکاری اجتماعی و تقویت اعتماد به این حرفه. بسیاری از افراد هنوز با مفهوم مددکاری اجتماعی به معنای راهبردی آن آشنا نیستند.
* تأمین منابع مالی و نیروی انسانی متخصص کافی برای مراکز، نهادها و مؤسساتی که خدمات مددکاری اجتماعی ارائه میدهند. کمبود منابع یکی از چالشهای اساسی در این حوزه است.
* ارتقای مهارتهای حرفهای مددکاران اجتماعی در حوزههای جدید مانند تحلیل داده، سیاستگذاری اجتماعی، بینبخشی، کار با فناوری اطلاعات، کار در محیطهای چندفرهنگی و …
* طراحی و اجرای برنامههای پیشگیری مبتنی بر شواهد، با مشارکت جامعه محلی، نهادهای دولتی، سازمانهای مردمنهاد و دانشگاهها؛ و توسعه شبکههای حمایتی در سطح محلی.
* توجه به سطح ساختاری و سیاسی – اجتماعی؛ یعنی برنامههای پیشگیری نباید صرفاً فردی یا خانوادگی باشد بلکه ساختارهای اقتصادی، فرهنگی، محیطی و شهری نیز باید مورد مداخله قرار گیرند.
* خلق فضای مشارکت اجتماعی و مدنی: تشویق مردم به مشارکت در برنامههای اجتماعی، همکاری با سازمانهای مردمنهاد، توانمندسازی گروههای محلی و ایجاد حس مسئولیت اجتماعی.
* بهرهگیری از مدلهای چندسطحی در پیشگیری: از پیشگیری اول تا سوم به صورت پیوسته و هماهنگ عمل شود، نه به صورت اقدامات پراکنده و جزیرهای.
چالشها در مسیر تحقق کارکرد راهبردی مددکاری اجتماعی
اگرچه مددکاری اجتماعی ظرفیت بسیار بالایی برای کاهش و کنترل آسیبهای اجتماعی دارد، اما با چالشهایی نیز مواجه است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
* ناآگاهی عمومی از نقش گسترده مددکاری اجتماعی: بسیاری از افراد مددکاری اجتماعی را صرفاً به عنوان مشاوره فردی میشناسند و از ظرفیت راهبردی آن بیاطلاعاند.
* کمبود منابع و نیروی متخصص: مراکز مددکاری اجتماعی غالباً با بودجه کم، نیروی کم و فشار کاری بالا روبهرو هستند که میتواند اثربخشی مداخلات را کاهش دهد.
* فقدان هماهنگی میان نهادها و دستگاهها: پیشگیری و کنترل آسیبهای اجتماعی غالباً نیازمند همکاری میانبخشی است (نهادهای بهداشتی، آموزشی، قضایی، رفاهی، نهادهای مدنی). گاهی این هماهنگی وجود ندارد و تداخل یا خلاء رخ میدهد.
* تمرکز بیش از حد بر مداخلات فردی و کمتر توجه به سطح ساختاری: وقتی فقط روی فرد یا خانواده متمرکز شویم و عامل ساختاری مانند بیکاری، نابرابری یا حاشیهنشینی را نادیده بگیریم، بازدهی کاهش مییابد.
* ضعف در پایش، ارزیابی و مستندسازی: اگر نتایج مداخلات ثبت، تحلیل و منتشر نشود، نمیتوان از تجربهها درس گرفت و عملکرد را بهبود بخشید.
* تغییر سریع وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی: با تغییر سبک زندگی، فناوری، مهاجرت، شهرنشینی، فضای مجازی و …، الگوها و عوامل آسیب تغییر میکنند و مددکاری اجتماعی باید همگام با این تحولات پیش برود.
نتیجهگیری و پایان سخن
در دنیای امروز، آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، خشونت، طلاق، کودکان کار، نابرابری، حاشیهنشینی، بیکاری و انزوای اجتماعی چالشهای جدی هستند که سلامت فردی و جمعی را تهدید میکنند. حرفه مددکاری اجتماعی بهعنوان یکی از ستونهای مهم پیشگیری و کنترل این آسیبها، کارکرد راهبردی و اثرگذاری دارد. وقتی مددکاری اجتماعی در سطح راهبردی عمل کند، نه فقط به حل بحران میپردازد بلکه زمینههای وقوع آسیب را میشناسد، مداخلاتی جامع طراحی میکند، تابآوری فرد، خانواده و جامعه را ارتقا میدهد، سطح ساختاری را نشانه میرود، و با همکاری دستگاهها، نهادها و مردم، به سمت جامعهای سالمتر حرکت میکند.
بنابراین، اگر سیاستگذاران اجتماعی، مسوولان رفاهی و نهادهای دولتی و غیردولتی بخواهند به کاهش آسیبهای اجتماعی دست یابند، باید نقش حرفه مددکاری اجتماعی را جدی بگیرند، آن را در برنامههای کلان ببینند، حمایت مالی و سازمانی نمایند و مسیرهای توسعه این حرفه را تقویت کنند. این همان وجه راهبردی مددکاری اجتماعی است که نه صرفاً در حوزه خدمات درمانی و حمایتی، بلکه در سطح پیشگیری، ارتقای سلامت اجتماعی و ساختن جامعه باثبات میتواند اثرگذار باشد.
با بهرهگیری از این نگاه، میتوان امید داشت که جامعه ما به سمت کاهش آسیبهای اجتماعی، افزایش تابآوری و ارتقای رفاه اجتماعی پیش رود.
۴ بازدید
۰ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !